جلیل زعیمیان ( صبا بافقی )
 

* زندگی به سرعتِ عُمر گذشت .
* پیاز، اشکِ قاتلش را درآورد .
* نزدیکم که می آیی مرا خیلی دور می بینی .
* زن با ظَنّ به دنیا آمد .
* «متفاوت» را کاملاً «مطفاوط» نوشت .
* آدمِ تنها به خودش تلفن می زند .
* « سُبحِ » دروغین ، هرگز طلوع نکرد .
* کوچه ی بن بست هیچ وقت چِکّه نمی کند .
* ابرِعقیم باعثِ اخمِ کویر شد .
* ماهِ روشن در شب تاریک ، روسفید است .
داستانک :
 
*مردی تنها در جزیره ای دورافتاده ، پس از تحمّلِ سال ها رنجِ تنهایی و بی کسی مُرد در حالی که همیشه آرزو داشت بتواند با یک نفر حرف بزند . مرد تنها هرگز نفهمید که در نزدیک ترین جزیره به او ، یک نفر زندگی می کند که بزرگ ترین آرزویش این است که با کسی هم صحبت شود .                        
                                   
  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا